هنوز قصهی ِ ما
دلم برای ِ تو دا...بگذریم از این صحبت
که داغ ِ عشق ِ تو را...بگذریم از این صحبت
دلم برای ِ تو دارد همیشه میلرزد
چقدر من به خدا...بگذریم از این صحبت
غزل غزل به خداحافظی رسیدم و آه
هنوز بیتو صدا...بگذریم از این صحبت
صدای ِ من پر ِ حسرت شد و تو میفهمی
نمیشود که مرا...بگذریم از این صحبت
نمیشود که مرا از خودت نرنجانی؟
تو عاشقانه بیا...بگذریم از این صحبت
مرا ببخش که من هم ببخشمت . باشد؟
مرا به حرمت ِ با...بگذریم از این صحبت
ولی به حرمت ِ باران و ابر و آتش و عشق
دوباره پنجرهها...بگذریم از این صحبت
که هر چه پنجرهها قسمت ِ من و تو کنند
هنوز قصهی ِ ما...بگذریم از این صحبت
سلام .حتما حتما از وبلاگ شاعری دیدن کنید . اولین مقاله در مورد وزنهای عروضی است. باشه
دوست عزیز و استاد بزرگوارم دکترسیامک بهرام پرور رفته خونه نو. مبارک باشه
با من
ای قصهی ِ شبهای ِ - این خاطرهها با من
در حسرت ِ تو مانده - این شبپرهها با من
در هر نفسم دارم - میمیرم و میخواهم
یک روز برقصانی - این مقبرهها با من
تو فاجعهی ِ عشقی - در حادثهی ِ بودن
بنشین و تماشا کن - این ناصرهها با من
ای هر مژهات شعری - دیوان ِ غزل با تو
موسیقی ِ آواز ِ - این شاعرهها با من
در مردمک ِ چشمت - رنگینم و شیرینم
تقدیر ِ تو ترسیم ِ - این دایرهها با من
هر ثانیه میچسبد - وقتی که تو میخندی
جان ِ تو صفا دارد - این منظرهها با من
امشب تو چراغی را – روشن کن و ... این با تو
دزدیدن ِ یک دنیا – از پنجرهها با من
دعوت
مرا به چشم ِ قشنگت دوباره دعوت کن
مرا به معجزهی ِ این هزاره دعوت کن
تنت طلایهی ِ خورشید ِ مینـَـوی دارد
مرا به معنی ِ این استعاره دعوت کن
زمانه غرق ِ پلیدی - زمانه غرق ِ بدیست
مرا نهانی از این بدقواره دعوت کن
مرا که هر چه بخواهی به گریه افتادم
به خندهای که پر است از اشاره دعوت کن
منم جزیرهی ِ تنها - تو مثل ِ کشتی ِ نوح
مرا به ساحل ِ امن و کناره دعوت کن
چه احتمال ِ غریبی که بخت ِ من دارد
مرا به سادگی ِ استخاره دعوت کن
مرا که شاعر ِ بیمزد ِ بوسههای ِ توام
به فصل ِ خواهش و شعری بهاره دعوت کن
ستارههای ِ نگاهت برای ِ من کافی ست
مرا به یک هتل ِ بیستاره دعوت کن
عشق ِ بیپایان
در بغل بنشان و دور از دست ِ دنیا کن مرا
عشق ِ بیپایان ندیدی؟ پس تماشا کن مرا
چشم ِ من جناتُ تجری تحتهَا الانهار ِ توست
با نوازشهای ِ نازت غرق ِ دریا کن مرا
ای عزیز! از ترس ِ فردا هر شب آهی میکشم
بیخیال ِ غصهی ِ امروز و فردا کن مرا
حرفهایی در نگاهت مانده باقی - زود باش
نیمهمست و نیمهعاشق - گرم و شیدا کن مرا
ای به خاک افتادهات من ! یا بگو یک بوسه چند
یا بیا قربانی ِ آن قد و بالا کن مرا
در هوای ِ شرجی ِ بیهوده بودن گم شدم
چلچراغ ِ روشنی داری که - پیدا کن مرا
آن اوایل
آن اوایل - وقت ِ من با مِن و مِن کردن گذشت
فرصت ِ کمیاب ِ داغ ِ بوسههای ِ من گذشت
رنگ در چشم ِ تو - خوابآورترین داروی ِ من
از حدود ِ نقشهی ِ جادویی ِ یک زن گذشت
تو - فریبم دادی و من در تلافی - ناگهان
عشق آمد - موجهایش از سر و گردن گذشت
زندگی یعنی هزاران فرصتم از دست رفت
عشق یعنی قلب ِ من از سد ِ پیراهن گذشت
آرزو یعنی خیابان ِ قرار ِ بعدیت
گریه یعنی از خیابانها فقط آهن گذشت
گریه دارد توی ِ چشمم لاله میکارد - سلام
یا خداحافظ - که فصل ِ پیش ِ تو بودن گذشت